فراز فوق بخشی از سخنان رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران تولید و انتشار کتاب «دا» با ایشان میباشد. همچنین رهبر معظم انقلاب در این دیدار عرصه فرهنگی را میدان جهاد خواندند و تأکید کردند: کسانی که در میدان جهاد فرهنگی حضور دارند، باید حق جهاد را بهجا آورند و آنگونه که شایسته است به ترویج ارزشهای دینی و واقعیتهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بپردازند.
صراحت فرمایشات رهبری برای همه اهل فرهنگ و کسانیکه در حوزه فرهنگ تمدن اسلامی و ایرانی فعالیت میکنند، حجت را تمام میکند؛ چراکه کسانی باید میداندار عرصه فرهنگی باشند که مؤمن به ارزشهای الهی و انقلابی بوده باشند و میدان فرهنگ را عرصه جهادی قلمداد کنند که هرگونه کاستی و سستی به قیمت از بین رفتن جان واقعی انسانها یعنی فکر و اندیشه آنان است.
یک زمان عرصه تهاجم و دفاع توسط سلاحهای آتشین بود و این ابزار مؤلفه قدرت تلقی میشد و در مقطع دیگر سلاحهای مدرن و موشکها و تجهیزات هستهای بهعنوان ابزار تسلط و سلطهگری تلقی میشد اما امروز میدان نبرد در حوزه فرهنگ و اندیشه رقم میخورد و دشمنان با استفاده از ظرفیتهای فرهنگ خودی و بومی به جنگ فرهنگهای مستقل و ملی میروند و سلطهگری خود را گسترده میکنند.
اقتضای این جنگ نابرابر و سلطهگری بر فرهنگهای مستقل پیچیدگی (Complexity) دنیای امروز و کم شدن رسمیت (Formality) آن است. بنابراین چون مخاطبان آن نه عنصر مادی بلکه فکر و ذهن آدمیان است؛ پس حماسهبانان و مرزبانان عرصه فرهنگ خود باید به سلاح ایمان مجهز باشند.
حال سؤال این است که آیا مرزبانان عرصه فرهنگ توانستهاند وظیفه خود را بهجا آورند؟ پاسخ این است که آنچنان که شأن انقلاب بوده است ما نتوانستهایم مدیران فرهنگی در طراز انقلاب اسلامی در حوزههای مختلف اعم از دیوانسالاری دولتی و بخش عمومی کشور بهکار بگماریم و بیشتر از 2 جنس آدمها استفاده شده است:
- انسانهای مرعوب و شیفته فرهنگ بیگانه
- انسانهای معتقد اما فاقد منطق فرهنگی.
بنابراین جمع عمل مؤمنانه و شناخت فرهنگی توأم با بصیرت، نیاز امروز ماست.این ترکیب چگونه بهدست میآید و ما چگونه میتوانیم در عرصه جهاد فرهنگی سرافراز بیرون بیاییم؟ چگونه میتوانیم هم پاسدار ارزشهای خودی باشیم و هم با تولیداتی فاخر بر فرهنگ مهاجم تأثیر بگذاریم؟
این مهم با آییننامه و بخشنامه و دستور، شدنی نیست کمااینکه ما کم قانون و بخشنامه تصویب و صادر نکردهایم بلکه این حقیقت با حضور مجاهدان مؤمن و بصیر شدنی است. این کار احتیاج به مرارت و زحمت دارد، کسی که میخواهد مدیر فرهنگی باشد باید علاوه بر تحصیلات معمول آثار استاد مطهری را مطالعه کرده باشد، باید آثار شهید بهشتی و شهید باهنر را مرور کرده باشد.
باید در حوزه قرآن و معارف اهل بیت حداقل یک تفسیر را از سر دقت خوانده باشد.
باید حداقل به تاریخ یکصد ساله اخیر ایران خوب توجه کند.
باید به وصیتنامه امام و فرمایشات ایشان توجه کند.
باید سخنان رهبری را چون چراغی شمع راه خویش نماید.
و درنهایت، باید مطلعاز اخبار روز و پیشرفتها و اتفاقات حوزه فرهنگ باشد. چنین افرادی میتوانند بهعنوان مدیران عرصه فرهنگ، حماسه مرزبانی اندیشهها و خلق تفکرات مبتنی بر تعالیم دینی را عهدهدار شوند و بد نیست کمی از سر تأمل و درد بنگریم که آیا چنین مرزبانانی داشتهایم یا داریم؟ آن وقت پاسخ خود را میگیریم که چرا چنین ماندهایم؛ چون جهاد فرهنگی را جدی نگرفتهایم.